دامادی که از محل عروسیاش خبر نداشت
تاریخ انتشار: ۵ مرداد ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۲۶۳۷۰۴۳
هوری حکایت مردی است که هور را پل پیروزی کرد و تا پایان کار، بر سر این پیمان ایستاد. او تا لحظه آخر در هور ماند تا مشعل هدایتی باشد برای راهیان نور و همه آیندگان.
خبرگزاری میزان - شهید «علی هاشمی» از جمله کسانی است که با شنیدن «أین عمار» سر از میان نیزارهای هور بلند کرد و به ندای مظلومیت ولی زمان خود لبیک گفت.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
من و حاجی رفتیم تا به مراسم عروسی برسیم! به جلوی خانه که رسیدیم حاجی سریع پیاده شد و رفت به سمت خانه، اما هر چه در زد هیچ خبری نبود! آقای داماد، از دیوار بالا رفت و توی حیاط را نگاه کرد! اصلاً کسی آنجا نبود! نه مهمانی، نه عروسی، ... یکی نبود بگه این چه دامادیه که از محل مراسم عروسیاش خبر نداره؟! ناگهان حاجی گفت: «سید عجله کن. بریم دم خانه عمویم، شاید آنجا مجلس گرفتهاند. خانهاش بزرگتره». مثل آدمهای سردرگم همراه با داماد، دنبال محل عروسی بودیم. خندهام گرفت. وقتی جلوی خانه عموی حاجی رسیدیم با دیدن شلوغی فهمیدیم درست آمدیم. حاجی فرستاد تا یک نفر بره خواهرش را صدا کند، تا با هم بروند و عروس را بیاورند. خواهر حاجی هم با عصبانیت پیغام داد آخه این چه وضعه؟ داریم شام مییاریم. الان وقته آمدنه؟!
حاجی هم پیام داد: «باشه، بهش بگید اومدی که اومدی، نیومدی خودم میرم.» خواهر حاجی هم تا این رو شنید غذا رو رها کرد و سریع دم در آمد و گفت: من باید ببینم تو دست زنت رو چطوری میگیری و میآری. میخوای منو جا بذاری؟ بعد به حاجی گفت: لباسهات رو عوض نمیکنی؟ با همینها میخوای بری دنبال عروس؟! حاجی هم بالفاصله گفت: «آره دیگه وقت نیست.» حاجی سوار ماشین شد و من هم ماشین رو روشن کردم و رفتیم تا عروس را بیاوریم! وقتی عروس را آورد، او را به خواهرش سپرد و پیش مردها آمد. از مجلس زنانه صدای شادی و کل کشیدن میآمد، اما سمت مردها ساکت بود. حاجی رو کرد به من و گفت: «سید حالا که اینقدر آروم نشستهاید حداقل یک دعای کمیل راه بیندازید». من هم گفتم: میخوای عروسی رو عزا کنی؟ حداقل بگو یک مولودی بخونیم. حاجی سرش رو عین یک داماد حرفگوش کن پایین انداخت و شروع کرد به خندیدن. سفره که پهن شد بساط سر و صدا و شوخی بچهها هم به پا شد و...
بعد از مراسم، حاجی رو کرد به من و گفت: «سید فردا صبح ساعت هشت اینجا باش» گفتم: بابا حالا چند روز جزیره رو ول کن به حال خودش، ناسلامتی تازهدامادی. حاجی هم گفت: «نه بابا نمیشه، کارها مونده، جنگ که منتظر من نمیمونه». حاجی بعد از عروسی در یکی از اتاقهای منزل عمویش ساکن شد. ولی بعد از مدتی اتاقی را روبهروی خانه مادرش کرایه کرد تا هر وقت به خانه برمیگشت سری هم به مادرش بزند و خانمش هم تنها نماند. بیشتر بخوانید: عروسی جنگی! انتهای پیام/ برچسب ها: شهید علی هاشمی علی هاشمی هوری
منبع: خبرگزاری میزان
کلیدواژه: شهید علی هاشمی علی هاشمی هوری علی هاشمی حاجی هم
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mizan.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری میزان» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۲۶۳۷۰۴۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
تیراندازی به سیم برق، عروسی را عزا کرد!
به گزارش صدا و سیما، تیراندازی در مراسم عروسی در ونایی بروجرد یک کشته و یک مصدوم بر جای گذاشت.
فردی که در مراسم عروسی اقدام به تیراندازی هوایی کرد باعث شد تیر به سیمهای برق اصابت کند و سقوط سیمهای برق بر روی میهمانان یک زن بر اثر برق گرفتگی کشته و یکی دیگر مصدوم شد.
بنابر اطلاعات موثق فردی که اقدام به تیراندازی کرده خود را به نیروی انتظامی معرفی کرده و اظهار داشته که متوجه سیمهای برق نشده و تیراندازی کرده است.